Loading
میتوان حدس زد در این روزگار اگر نوآوری در کار نباشد چه بر سر کسبوکار میآید. زنگ خطری که به صدا درآمده و همه را به تکاپو انداخته است. مخصوصاً شرکتهای بزرگ.
تسلط مطلق بر بازار دیگر معنایی ندارد و هر لحظه ممکن است استارتاپی ظاهر شود و بخشی از آن را به چنگ آورد. در چنین شرایطی کسبوکارها به شخصی نیاز دارند که روی کارتش مدیر ارشد نوآوری نوشته شده است!
بله، مدیرعامل هم میتواند گاهی در کسبوکار خلاقیت بهخرج دهد؛ اما نباید بهتنهایی روی آن حساب کرد. درست مثل این است با اینکه شما غذاهای خوشمزهای درست میکنید؛ اما هرگز بهعنوان سرآشپز یک هتل ۵ ستاره بینالمللی استخدام نخواهید شد.
تا قبل از سال ۱۹۹۸ عنوان مدیر ارشد نوآوری وجود نداشت. بنابراین این عنوان و مسئولیتهایی که یدک میکشد در دنیای کسبوکار نسبتا جدید بهحساب میآید و جای تعجب نیست اگر درک ما از نقش این عنوان هنوز تکمیل نباشد؛ اما بهطور کلی CIO به شخصی در سازمان گفته میشود که مسئول پیشبرد و هدایت نوآوری درون یک شرکت است.
جایگاه شغلی
مدیر ارشد نوآوری برای توسعه و مدیریت ایدههای جدید و نوآوری همچنین پیادهسازی آنها در سرتاسر سازمان با مدیران اجرایی در شرکت کار میکند و به آنها نیز گزارش میدهد.
وظایف و مسئولیتهای مدیر ارشد نوآوری
۱- تهیه یک بینش و استراتژی برای نوآوری
یک CIO کسی که کارش را بلد است، خواهد توانست بهنحوی استراتژی کسبوکار و استراتژی نوآوری را ترازبندی کند که این عنصر در DNA شرکت جای گیرد. این استراتژی باید نقشهراهی را منتهی به آینده شرکت بسازد و به توسعه محصولات جدید، فرهنگ شرکت، بازاریابی، برند و… ارتباط پیدا کند. یک مثال عالی از ترازبندی استراتژی نوآوری و کسبوکار را می توان از آزمایشگاههای HP بهکار برد.
این آزمایشگاهها مراکز تحقیقاتی شرکت HP است که توسط معاون ارشد تحقیق Peith Banerjee اداره می شود. به او به چشم CIO شرکت HP نگاه کنید.
Banerjee روی واحدهای مختلف که در گوشوکنار جهان قرار دارد نظارت میکند تا از تزریق و انتقال صحیح اطلاعات در نوآوری در آنها مطمئن شود.
آنها مشتریان را از طریق آنچه نوآوری مشترک با مشتری مینامند دعوت میکنند. در عین حال همچنان به استعدادهای فنی خود نیز احترام میگذارند.
یک CIO باید پاسخهای مشتری به ایدههای جدید را دریافت کند. موفقیت محصولات جدید یا خدمات را زیر نظر داشته باشد و تجزیهوتحلیل کند. همچنین به پرسشها و نگرانیهای مشتریان نیز پاسخ دهد.
۲- آموزش نیروی کار در نوآوری
این ترتیب توسعه حرفهای چندین هدف را پیش میبرد. اول از همه کمک میکند یک زبان مشترک و انتظار شکل گیرد که همه در مقابل نوآوری مسئول هستند. این بهنوبه خود کمک میکند یک فرهنگ نوآوری ساخته شود. همچنین این موضوع مهارتها و رضایت تمام نیروی کار را بالا میبرد زمانی که آنها احساس میکنند توانمند و ارزشمند هستند. در حالی که شرکت سرمایهگذاری بیشتری روی آنها انجام میدهد و این تفکر مانند یک اثر دومینو کار خواهد کرد.
CIO باید کارمندان را تشویق به تفکر خلاقانه کند. بدین منظور ابتدا باید راههایی را بیابد تا این سبک تفکر را در سراسر شرکت پرورش دهد.
گوگل مثال خوبی از شرکتی است که این نوع تفکر را نسبت به نیروی کارش آغاز کرد. گوگل از یک روش آموزش بنام G2G استفاده میکند یا googler-to-googler. برنامه G2G به کارمندان گوگل اجازه میدهد تا از دانش دست اول همکاران خود بهره ببرند. کارمندان گوگل میتوانند در کلاسهای چند هفتهای کارمندان دیگر که بهصورت رایگان در هر زمینهای برگزار میشود شرکت کنند.
این رویکرد فروتنانه به کارمندان، یادگیری ارزشها و ترویج یک فرهنگ قوی نوآوری بهعلاوه یادگیری مداوم مشترک و سازگاری را میآموزد. لازم به ذکر است که این برنامه برای کارمندان اجباری نیست و شرکت به آنها اعتماد دارد تا خودشان بستر رشد فردی را فراهم کنند.
این یک رویکرد قوی نسبت به پرورش فرهنگ نوآوری در سراسر یک شرکت است که اطمینان میدهد دانش از کسی دریغ نشده است. در عوض با خوشحالی به اشتراک گذاشته شده و در همه جنبههای سازمان گسترش مییابد.
یک CIO با زیر نظرگرفتن تحقیق و توسعه سازمانهای دیگر میتواند از روند نوآوری و یافتههای دیگر در صنعت شرکت باخبر شود و در مراحل مختلف نوآوری اطلاعات کسب کرده را بهکار گیرد.
۳- جمعآوری ایده
ایدهها را طوری جمعآوری کنید که انگار فردایی دیگر وجود ندارد! این ایدهها می توانند از هر جایی بیایند. هرچه منابع متنوعتر باشد، ایدهها و چشماندازها بیشتر منحصربهفرد خواهد بود. بهترین منبع برای اطلاعات، روندهای جدیدی است که کارمندان از آنها آگاهاند. آنها شرکت را از هر شخص دیگری بهتر میشناسند. واقعا چرا از آنها برای این هدف دقیق استفاده نشود؟
با این حال یک مانع وجود دارد. در حالی که جمعآوری ایدهها مهم است؛ اما کافی نیست. سختترین بخش مسئولیتی است که اطمینان میدهد این ایدهها به نفع شماست یا خیر.
CIO باید ایدههای خوب را تشخیص دهد و راههایی برای معرفی آنها در برنامههای آینده شرکت پیدا کند. همچنین بهتر است ایدههایی که غیرموثر، هزینهبر و دور از ماموریت شرکت یا خارج از تواناییهای موجود برای توسعه آن هستند را خط بزند تا از اتلاف منابع جلوگیری کند.
CIO باید تمام پروژهها را در خط ماموریت شرکت نگه دارد. بهطوری که همواره با پیام و نام تجاری شرکت هماهنگی داشته باشد.
مردم همیشه ایده دارند و این خیلی آسان است که در طول زندگی روزمره در دفتر کار از آنها استفاده شود. اگر من باشم اجازه نمیدهم ایده خوبی که دارم در تاریکی بماند و نور را هرگز نبیند…
Unitedways از جمعسپاری منابع برای جمعآوری ایدهها از دو منبع استفاده میکند. شبکه آنها از کارمندان جهانی و عموم در جوامعی که آنها فعالیت میکنند. لازم به ذکر است که آنها بنابر دو دلیل این کار را انجام میدهند:
اتصال ایدهها
ایدهها ارزش بیشتری پیدا میکنند زمانی که آنها با ایدههای دیگر شبکه بسازند و در مفاهیم و پروژه های بزرگتر رشد کنند.
آن مفاهیم باید به متخصصان، رهبران و اعضای تیم بههمراه زمان و اجازه برای آزمایش و یادگیری در مورد پتانسیل هر فرضیه داده شده متصل شوند.
ایدهها همچنین با بودجهها ارتباط پیدا میکنند تا بتوانند یک تئوری را آزمایش کنند و آن را به چیزی بیشتر تبدیل کنند.
تیم بازاریابی مکان معمولی برای یافتن ایدههای محصول نیست بنابراین ایدهها باید در سراسر دپارتمانها به منابع و تصمیمگیرندگانی که می توانند بهدرستی آنها را به واقعیت تبدیل کنند متصل شود.
یک CIO برای کشف راهحلهای جدید و همچنین رویکردهایی برای مشکلات قدیمی میتواند از طوفان فکری با تیم خلاق بهره ببرد.
ارتباط برقرار کردن
دپارتمانهای نوآوری قطبهایی هستند برای اطلاعات و مفاهیم آزمایش شده و از قضا شکستخورده با درسهایی که از تجربه فرا گرفتند.
مدیر ارشد نوآوری باید بهطور مداوم تحقیق کند، روندها را دنبال کند و سیگنالهایی که از بازار دریافت میکند را به تصمیمگیرندگان مرتبط انتقال دهد؛ اما اغلب میتواند مشکل باشد زمانی که CIO در یک سازمان چند ملیتی جایی که ایجاد روابط یک چالش محسوب میشود کار کند.
شرکت بینالمللی مشهور در زمینه معماری Benoy، استراتژی ارتباطات داخلی خود را برای همتراز کردن با نیازهای جهانیشان اینگونه سازگار کرد. آنها دریافتند که برای مدیریت ارتباطات داخلی در سطح جهانی و حفظ یک جریان موثر دو طرفه اطلاعات، باید روی افراد مهم تمرکز کنند.
آنها قهرمانان برند را ساختند که درون شرکت با نام FireStarters شناخته میشود. کسانی که هدفشان آوردن مردم به داخل سازمان بود. آنها یک اتمسفر همکاری ایجاد کردند. جایی که ایدههای جدید جشن گرفته میشود.
این نوع تفکر است که باعث ایجاد تغییر و تقویت روحیه مناسب برای نوآوری و همکاری در سراسر دپارتمانها و خارج از آن میشود.
در آخر
نقش یک مدیر ارشد نوآوری هنوز تا حدودی نامشخص است چرا که عنوانی جدید در صحنه کسبوکار محسوب میشود؛ اما آنچه که ما میدانیم این است که برای تبدیل شدن به یک CIO موفق ابتدا باید به یک استاد نفوذ تبدیل شد و توانایی کار با ایدهها را در سراسر دپارتمانها حتی بعضی وقتها در سطح بینالمللی داشت.
انجام این مهم نوع خاصی از افراد را میطلبد. کسی که پویایی یک مدل کسبوکار پیچیده نوآوری را درک میکند. این نقشی است که بهسرعت در حال توسعه است. در نتیجه کسبوکارها شروع به درک اهمیت نوآوری باز میکنند.
دانش موردنیاز، مهارتها و تواناییهای یک CIO
سطح تحصیلات و تجربه لازم
محیط و شرایط کاری
آیا واقعا به شخصی با چنین مشخصاتی در شرکتتان احتیاج ندارید؟